این سگ ها تا ۵۰ سال پیش کجا بودند؟

این سگ ها تا ۵۰ سال پیش کجا بودند؟

در مورد نگهداری از سگ و سگ کشی سخن زیاد گفته شده، این نوشته طرح یک پرسش است. این روزها عده ای سگ می کشند، بهانه شان هم این است که سگ های شهری باعث ایجاد مشکل برای شهروندان شده اند و مردم از دست آنها در عذاب هستند.

از سوی دیگر عده ای تلاش می کنند این سگ ها را از دست سگ کش ها نجات دهند. جماعتی هر روز و شب با سرنگ و اسلحه به دنبال سگ ها هستند و از دیگر سو عده ای دیگر برای نجات سگ ها تلاش می کنند.

 

 

این طرفی ها می گویند باید سگ ها را کشت چون بیمار هستند، باعث ایجاد بیماری می شوند، نجس هستند و مزاحمت ایجاد می کنند. آن طرفی ها می گویند باید سگ ها را به پناهگاه برد و برای حل این مشکل کاری کرد.این طرفی ها می گویند سگ ها هار هستند، بیمار هستند، مردم را گاز می گیرند. آن طرفی ها می گویند باید سگ ها را عقیم کرد تا تعدادشان کنترل شود و گرنه در عرض چند سال از یک جفت سگ، چند ده سگ تولید می شود، ضمن اینکه عقیم کردن باعث پیشگیری از انواع بیماری ها می شود.
می بینید، هم این طرفی ها و هم آن طرفی ها در یک نقطه اشتراک دارند و آن اینکه مشکلی به اسم سگ های شهری وجود دارد. فقط راه حل ها فرق دارد، عده ای معتقدند باید کشته شوند و عده ای می گویند باید عقیم شوند و به پناهگاه ها برده شوند.یک نقطه اشتراک دیگر نیز در این میان وجود دارد و آن هزینه کردن برای سگ است. این طرفی ها برای کشتن هر سگ پول می گیرند و آن طرفی ها برای عقیم کردن و نگهداری در پناهگاه.
سابقه همزیستی ایرانیان با سگ به ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح بر می گردد، گفته می شود نخستین نژاد اهلی سگ در ایران بوده است. اصلاً بی خیال این قدمت ۴۰۰۰ ساله، چرا تا همین ۵۰ سال پیش با سگ ها مشکلی نداشتیم؟ چرا تا همین ۵۰ سال پیش به خوبی با سگ ها در شهر و روستاهایمان زندگی می کردیم؟ چطور تا همین ۵۰ سال پیش سگ ها نجس نبودند، بیمار نبودند؟ چرا تا همین ۵۰ سال پیش از یک جفت سگ ده ها عدد سگ تولید نمی شد؟
واقعن چرا؟! چرا تا قبل از آنکه شهرداری ها برای سگ کشی پولهای میلیاردی بپردازند مشکلی به اسم سگ های شهری وجود نداشت؟ چرا تا پیش از ظهور شبکه های اجتماعی و افزایش فارغ التحصیلان دامپزشکی نیاز به عقیم سازی و پناهگاه سازی برای سگ ها احساس نمی شد؟!
در پاسخ به این پرسش ها به دو جواب رسیده ام:
نخست: در این سالها، ما حیوان ستیز وطبیعت گریز شده ایم. شهوت نابودی نمادهای طبیعی امانمان را بریده، حیوانات را می کشیم، جنگل ها را نابود می کنیم و رودخانه ها را می خشکانیم برای ساختن قفس هایی از سیمان و آهن. ما با زندگی مسالمت آمیز با حیوانات غریبه شده ایم.
دوم: زندگی شهر نشینی و افزایش مصرف گرایی باعث افزایش حجم تولید زباله شده است. زباله به عنوان منبع غذایی یکی از دلایل اصلی افزایش حیوانات شهری از جمله سگ هاست. زباله های رها شده در شهرها و حاشیه شهرها کانون افزایش جمعیت سگ هاست.
می بینید، در این سالها سگ ها عوض نشده اند. جهش ژنتیکی نداشته اند که به توانایی خارق العاده در تولید مثل رسیده باشند. این ما هستیم که عوض شده ایم. با حیوانات نامهربان شده ایم، تحمل حضور حیوانات در محیط زندگی خود نداریم و از سوی دیگر با تولید زباله و فراهم آوردن منابع غذایی، شرایط را برای افزایش حیوانات شهری و از جمله سگ ها ایجاد کرده ایم. راه حل این دو مشکل نه در سگ کشی است و نه در تبعید سگ ها به پناهگاه ها. ما باید عوض شویم، باید برگردیم به گذشته. بی خیال سگ ها شویم، ایراد از ما آدمهاست.برآوردهای غیر رسمی نشان می شود سالانه حدود ۵۰ هزار سگ در شهرهای مختلف ایران کشته می شود. شهرداری ها در سراسر کشور ارقام میلیاردی برای سگ کشی هزینه می کنند ولی چاره ای برای ساماندهی پسماندها و از بین بردن کانون های افزایش سگ ها نمی اندیشند، گویا باید این چرخه سگ کشی ادامه داشته باشد تا پیمانکاران و سگ کش ها و کسانی که از راه سگ ها به پول می رسند هیچ وقت بیکار نشوند.
پاسخ شما به پرسش های بالا چیست؟ این سگ ها تا ۵۰ سال پیش کجا بودند؟

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...