امه سرگشاده ی محمد تاجران به اینانلو

نامه سرگشاده ی محمد تاجران به اینانلو؛ یادی از عباثی که یادش داغ بود/ وبلاگی میهمان
دیده بان حقوق حیوانات/ محمد تاجران*: سلام جناب اینانلو
من محمد تاجران هستم، همون رفیق عباث جعفری که بعد از حادثه دیدنش ۳ ماه به دنبالش میگشت توی نپال.
از عباث گاهی در مورد شما حرف هایی شنیده بودم و بعضی از گفتههایتان در مورد عباث بعد از حادثه دیدنش خیلی با چیزی که از عباث شنیده بودم تناقض آشکاری داشت اما چون دیگر عباثی نبود که حقیقت را بدانم و بازار دوستیها و ارادتها به عباث گرم بود در پی اون حادثه و هر کسی در پی بافت کلاهی بود از نمد به آب رفته عباث و شما هم به حق کم نگذاشتید.
آنقدر گفتهایتان برام مهم نبود که زحمت بکشم و چند خطی بنویسم و بنا به روحیه خود عباث که بنای پاسخ دادن به هر چیزی را نداشت سکوت کردم.
اما گویا این همه سکوت از طرف همه اهالی طبیعت گردی و محیط زیست شما رو به این توهم انداخته است که گویا اینجا قحط الرجال است و شما تنها مرد این میدان!!!
راستی هرگز به این مساله فکر کرده اید چرا کسی نمیگوید که محمد درویش را به جرم شکار گرفته اند؟
اما به دلیل اینکه اینبار ساکت نشستن خود ظلمی است به محیط زیست و فرهنگ ایران چند خطی برایتان نوشتم!! اگر الان هم آرش نور آقایی دلگیر از رفتار زشت شما تصمیم به دوری نمیگرفت باز ساکت بودیم و مینشستیم و میخندیدیم به بازیهای کودکانه شما!! اما به قول سعدی ساکت نشستن به وقت سخن گویی خود ظلمی است و به یادگار چند خطی برایتان نوشتم که بدانید ما اهالی طبیعت گردی و محیط زیست آنچنان که شما میپندارید نادان نیستیم که هر حرف بی ریشه ای را بپذیریم!! و شما مسلما هر آنجایی که مورد احترام باشید در میان طبیعت گردان و فعالان حقیقی محیط زیست جایگاهی آنچنان که خود میپندارید ندارید!
به نام زدن ایده حضور یوز در برزیل و بهرهبرداری زشت از (بر این واژه تأکید میکنم چون چیزی غیر از آن نیست!!) آن در حضور مردم ایران را شاید بتوان زیر سبیلهای درشتتان رد کرد ولی آنچه که انسانها را در تاریخ ماندگار میکند سلامت رفتارشان است که گویی شما چندان بهره ای از آن نشان ندادید!! (حداقل در این مورد و آنچه که من از عباث میدانم!).
بگذریم… کلام کوتاه میکنم که وقت بنده و همه آنهایی که در حوزه گردشگری و طبیعت کار میکنند ارزشمند تر از آن است که صرف پرداختن به این موضوع گردد.
تنها امید دارم که آرش عزیز صبورانه این کودکی و جاه طلبی شما را نادیده بگیرد و همچنان عاشق به راهی که در پیش گرفته است برای اعتلای این سرزمین (منظور جائی است که سهم شما از آن نان است و سهم عاشقهای آن خون دل!) ادامه دهد که شما را نمیدانم ولی ما و این سرزمین به امثال آرش هنوز خیلی نیاز مندیم!
متأسفانه برای رفتارتان احترامی قائل نیستم!!
محمد تاجران